دانلود رایگان کتاب پرواز روح از سید حسن ابطحی

همراه با کتاب سرّ الفتوح (ناظر بر پرواز روح)

قیمت: رایگان

مشخصات کتاب:

نام کتاب: پرواز روح

نام نویسنده: سید حسن ابطحی

تعداد صفحات: ۲۲۹

فرمت کتاب: Pdf

نوع خطوط کتاب: چاپی

حجم فایل: ۶.۵۹ مگابایت

مطالب کتاب:

خاطره اول: زندگی بهاری در سایه پرواز روح

بسم الله الرحمن الرحیم

خانمی سی وسه ساله هستم. ده سال پیش ازدواج کردم امامتاسفانه همسرم معتاد بود و زندگی بسیار کثیفی داشت اغلب دوستانش را درمنزل استیجاری که داشتیم می آورد و ساعات زیادی را باهم بودند. همسرم مردی بسیار بداخلاق است کمتر روزی بودکه زیر بارکتکهای او سیاه و کبود نشوم بسیار بددل و شکاک بود وقتی از خانه بیرون می رفت کفشهای مرا باخودمی برد تامن نتوانم جایی بروم. من هم جرأت هیچ کاری نداشتم حتی جرات شکایت کردن ازاو را نداشتم.

خصوصا که دو تا دختر داشتم و ازآینده آنها می ترسیدم بهرحال کارم گریه و زاری شده بود شدیدا احساس بدبختی می کردم. بشدت ناامید شده بودم فکر می کردم این سرنوشت تلخ گریبانگیر من هست هیچ روحیه ای برای ادامه زندگی نداشتم خودرا بدبخت ترین افراد می دانستم. اما خدای عزیزم مرافراموش نکرده بود وقتی که به انتهای ناامیدی و بدبختی رسیده بودم مرا در آغوش پرمهر خویش گرفت. یک روز که خیلی خسته و درمانده بودم خانم برادرم کتابی به من داد تا مطالعه کنم اول خیلی تمایل به مطالعه نداشتم چون حوصله این کارها برایم نمانده بود اما نمی دانم این کتاب چه بود؟

درست است چندورق کاغذ بود اما گویا با من حرف می زد و مرا بسوی خود می خواند بهرحال بعداز چندی آن را خواندم یک بارکه بطور کامل آن را خواندم مثل برق گرفته ها شده بودم نمی دانستم چه چیزی درست است؟ آیا این مطالب حقیقت دارد؟ گاهی به خودم نهیب می زدم تو چرا این چیزها را نمی دانستی؟ بهرحال باردیگر و بارهای دیگر آن را خواندم و همانطورکه اسم آن کتاب بود مرا پرواز داد، روحم را به پرواز در حقایق وادار کرد این کتاب کشتی نجات من شد و مرا از خواب غفلت بیدار کرد من تازه فهمیدم زندگی یعنی چه؟ خوشبختی و بدبختی چیست؟ و باچه معیاری آنها رامی سنجند؟ و آن وقت بود که سعی کردم گذشته هایم را جبران کنم و با استاد معظم نویسنده محترم کتاب پرواز روح تماس گرفته و از آن جناب رهنمودهایی گرفتم که مرا از آن زندگی جهنمی نجات داد.

با لطف خدا و انجام دستورات و رهنمودهای استادم زندگی ام خیلی بهتر شده همسرم آرامتر است. در مرحله استقامت بودم که تصادف شدیدی کردم بطوریکه دکترها قطع امید کردند چون خونریزی داخلی کرده و روده هایم پاره شده بود. در اتاق عمل قبل از بیهوشی تنها امام زمانم ارواحنا له الفداءرا صدامی زدم دکتر ها به حالم اشک می ریختند و منقلب شده بودند اما خدای عزیزم به من روحیه عجیبی داده بود تمام درد و ناراحتی ها را تحمل کردم. حدودچهارماه بیمارستان بودم و در تمام آن مدت با اینکه قدرت بر تحرک اعضای بدنم را نداشتم اما با اشاره نماز می خواندم و اعمالم را بخوبی انجام می دادم همه ازمن قطع امید کرده بودند اما من به خدا امید داشتم و به لطف او روز به روز حالم بهتر شد.

دیگر اعتیاد شوهر، مشکلات اقتصادی، مریضی برایم درد نبود درد من درد دوری از خدا بود، درد غربت مولا بود، چون به اینها فکر می کردم و از موالیانم کمک می گرفتم روز به روز زندگی ام وارد مرحله جدیدی می شد. بعد از سه سال خدای تعالی فرزندی به من عنایت کرد در دوران حمل بخاطر عملهایی که کرده بودم بشدت مشکل پیداکردم دکتر این حمل را برای من خطرناک اعلام کرد پزشکی قانونی اجازه سقط جنین داد اما وقتی به مرجع تقلیدم مراجعه کردم ایشان اجازه ندادند لذا من با توکل به خدا ی تعالی اجازه سقط فرزند را ندادم و با هرمشکلی که بود فرزندم بدنیا آمد و خدای عزیزم فرزندی سالم بدون هیچ مشکلی به من عنایت کرد که وجود این فرزند نقطه عطفی در زندگی من شد و برکت بسیار ی به زندگی من داد.

اکنون همسرم بسیار آرام شده و زندگی خوبی رامی گذرانیم اما  همه اینها مرهون آن کتاب معجزه گر بود که اگر آن را مطالعه نمی کردم و با حقایق آشنا نمی شد نمی دانم الان در چه وضعی بودم اما بطور کلی اول طلاق می گرفتم و درآن تصادف یا جان می سپردم و یا در بدترین اوضاع قرار می گرفتم اوضاعی که تماما بدبختی و فلاکت بود اما الان با افتخار می توانم بگویم من بوسیله این کتاب نجات یافتم و ازخواب غفلت بیدار شدم ونه تنها بیداری من از خواب غفلت سبب نجات من دردنیا و آخرت گردید بلکه همسرم و فرزندانم را هم نجات داد زیرا من امروز با افتخار می توانم بگویم گناه نمی کنم، و اجباتم را انجام می دهم ,درصددمعالجه صفات روحی زشت و امراض قلبم هستم و سعی می کنم دراین راستا فرزندانم را تربیت کنم و با اعمال صفات خوب در رابطه با همسرم اور اهم بسوی خوبی ها سوق دهم و الان در محیطی آرام با یک دیگر زندگی می کنیم.

خاطره دوم: خاطرات روزهای جهالتم

بسم الله الرحمن الرحیم

این مطلب را از سایت پربار نورانیت بنام بازهم پرواز روح در خصوص اثرات روح بخش و زندگی بخش کتاب ارزشمند پرواز روح برایتان اورده ام: دختری شلوغ و پرهیاهو در شهری شلوغتر و پر صداتر بودم. دختری که سراپا هیجان و نشاط بود و هر لحظه بدنبال هیجانی جدید خود رابه آب و آتش میزد. دختری که درخانوادهای مدرن و امروزی با داشتن بالاترین امکانات رفاهی هر چه میخواست فراهم بود. دختری که به خواستههای دنیوی خودکاملاً رسیده بود. خواسته هاییکه هر دختری در سن او آرزویش میباشد خواستههایی مثل قبول شدن در دانشگاه و رسیدن به رشتههای خوب دانشگاهی و درس خواندن در دانشگاه تهران و… اما این روح متلاطم من با این مسائل اقناع نمی شد. گویا بدنبال چیز دیگری بود. چیزیکه او میخواست ورای این مسائل بود ولی من غافل و جاهل هر لحظه بدنبال گمشدهی خود در کوره راهها میگشتم و هیچ توجه نداشتم که اینها مرا به سراب میبرد بجای آنکه به چشمه زلال راهنمایی نماید.

روزها و ماه ها از پی هم میگذشت و سرگردانی و حیرت وجود مرا چون منگنهای در خود گرفته بود و چارهای نداشتم تا اینکه در تابستان سال ۱۳۷۱ کتابی بدستم رسید. کتابی متفاوت با آنچه که تاکنون خوانده بودم، کتابیکه در ظاهر از همین الفاظ و کلمات استفاده کردهبود، اما در حقیقت دریای بیکرانی بود که روح تشنه هر فردی را جوابگو بود و هر کس به آن مراجعه میکرد متاعی متناسب با خود مییافت. از همان روز اول تحت تاثیر شخصیت معنوی حاج ملا آقاجان رحمه الله علیه قرار گرفتم و این مسئله روز بروز مرا بیشتر منقلب میکرد تا اینکه به این فکر افتادم که با روح آن مرحوم ارتباط برقرار کنم.

با خواهرم مشغول شدیم و لطف خدا شامل حالمان شد و توانستیم با روح آن مرحوم ارتباط برقرار کنیم. سؤال و جواب زیادی بین ما رد و بدل شد. درضمن سؤال کردیم که آیا نویسنده کتاب پرواز روح مورد تایید شما هستند؟ آن مرحوم فرمودند: بله «عالِم» در آن روز نفهمیدم منظور چیست و آن روز گذشت. کتابی که دست ما بود چاپ قدیم بود و آدرس و نشانهای از نویسندهی کتاب در آن نبود. در یک ارتباط دیگر خواهرم از ایشان سؤال کرد چه کسی است که مورد تایید شما باشد و ما بتوانیم از طریق ایشان به کمالات برسیم؟ ایشان فرمودند بروید پیش (سید حسن) بعد خواهرم گفت: آیا شما منظورتان نویسنده کتاب پرواز روح است؟ فرموند:

بله و بعد فرمود چرا نمی روید مشهد؟ و ما ازاینجا فهمیدیم که حاج ملا آقاجان به رفتن ما به مشهد و ملاقات با نویسندهی کتاب خیلی اهمیت میدهند و به همین منظور برای دیدن نویسنده کتاب و اینکه سالها بود به زیارت مشرف نشده بودیم، تصمیم گرفتیم  هر چه زودتر مقدمات سفر را فراهم کنیم. اما تهیه بلیط در اواخر تابستان و اینکه در آن شهر بزرگ یک نفر را که فقط اسمی از او می دانیم پیدا کردن، بظاهر امری سخت و شاید محال بود.

ولی در حقیقت ما متوجه نبودیم دستی غیبی و عنایتی الهی از همان ابتدا بر سر ما بود و ما را کمک می کرد براحتی بلیط تهیه کردیم بطوریکه اصلاً فکرش را هم نمی کردیم و بعد دریک جریان کاملاً اتفاقی کتابی بنام دو مقاله بدستمان رسید که مربوط به آن مقام عالی می شد و از طریق آدرس و شماره تلفن مندرج در کتاب توانستیم با نویسنده کتاب ارتباط پیدا کنیم و اجازه ملاقات خصوصی گرفتیم. در آن ملاقات جریان را برای آن جناب توضیح دادیم و از آن روز به بعد بود که ما مستقیماً تحت نظر ایشان مشغول به حرکت و سیر الی الله شدیم و بعد از آن هم حاج ملا آقاجان کم کم ارتباطشان را با ما کم و بعد قطع کردند زیرا دست ما به سرچشمه رسیده بود و نیازی به اینگونه ارتباطات نبود.

لازم به توضیح است که روش ارتباط ما با مرحوم حاج ملا آقاجان روش کاملاً صحیحی نبود ولی از آنجا که بنابر لطف الهی و هدایت ما بود از همین طریق توانستیم به نتیجه برسیم. اما امروز بعد از گذشت ۱۲ سال از آن روزها وقتی به آن جریانات و سخنان مرحوم حاج ملا آقاجان فکر می کنم کاملاً معنای بعضی کلمات ایشان را درک میکنم و میفهمم منظور از (عالِم) چیست. چرا که او عالمی است که در طی این سالهای متمادی با اتکا به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام هرچه سؤال از محضرش شود جواب داده و با اتکاء به خدای تعالی و ائمه معصومین علیهم السلام صدها و بلکه هزارها نفر را از جهالتها و خواب غفلت نجات داده و به تزکیه نفس رسانده است. متشکرم انشاء الله مورد عنایت خاص الخاص حاج ملاآقاجان زنجانی واقع شوید.

فهرست کتاب سرّ الفتوح

• اشکالات وارد بر محورهای اساسی کتاب پرواز روح
• ضرورت ارتباط با ولایت که روح کلّی این عالم است، برای تکامل بشر
• در بیان عدم لزوم استاد کامل و نقد این نظریّه
• لزوم تبعیت از استاد آگاه در سیر و سلوک راه خدا
• وحدت مناط در لزوم تبعیت از استاد خبیر در سیر و سلوک و سایر امور اجتماعی
• ترسیم حیات بشر از بدو و تولد تا وقت ممات
• و صدها مطالب دیگر….